جدول جو
جدول جو

معنی افسانه سرا - جستجوی لغت در جدول جو

افسانه سرا(گَ نَنْ دَ / دِ)
افسانه گو. قصه گو. داستان سرا. سرایندۀ افسانه. رجوع به افسانه ساز شود
لغت نامه دهخدا
افسانه سرا
از روستاهای دهستان بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ دَ / دِ)
افسانه سرا. داستان سرا. رجوع به افسانه سرا شود
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
افسانه ساز. افسانه سگال. آنکه قصه میگوید. (ناظم الاطباء) :
افسانه سنج نیست لب خونچکان ما
صد جان گزنده حرف چکد از زبان ما.
طالب آملی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
آنکه قصه و سرگذشت میگوید. (ناظم الاطباء). افسانه پرداز. دروغ ساز. باطل گو
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
آنکه قصه می گوید و سرگذشت می گوید. افسانه سنج. افسانه سگال. (ناظم الاطباء). سازندۀ افسانه و ترتیب دهنده آن. رجوع به افسانه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
فسانه پرداز. افسانه گوی:
خواست تا بانوی فسانه سرای
آرد آیین بانوانه بجای.
نظامی
لغت نامه دهخدا